خلاصه:
داستان لباس پادشاه را به خاطر دارید؟ دو خیاط هنرمند برای پادشاه هیچ چیزی ندوختند و پس از چند ماه وقتگذرانی و دریافت پول بسیار زیاد به او گفتند که هر کس لباس شما را ندید، نادان، بیشعور و بیعقل است و در برخی روایتها حرامزاده است، اصلاً خاصیت کارشان این بود که لباسی طراحی کرده و میسازند (میدوزند) که فقط عاقلان میبینند و ستایش میکنند؛ اما کودکان همیشه بیملاحظهاند، آنها از میان جمعیت ستایش گر فریاد میزنند: اینکه چیزی تنش نیست.
منتشرشده در: مجله معماری طراح
نویسندگان: محمد حسین یزدانی, مرتضی نظری زاده